سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هان! بدانید دانشی که در آن اندیشیدن نباشد، خیری ندارد . [امام علی علیه السلام]

آیین دانایان 10


 

خبرگزاری فارس: تصاویری که رسانه‌ها با روشهای مختلف در ذهن مخاطبانشان ذخیره می‌کنند، آنها را برای رفتارهای خاصی در برابر رخدادهای جهان بیرون آماده می‌کند.

خبرگزاری فارس: روشهای کنترل ذهن در رسانه‌های غربی +تصاویر و فیلم

به گزارش فارس، هنگام فروپاشی اولین برج از برج‌های دوقلوی تجارت جهانی در روز 11 سپتامبر، گزارشگر شبکه خبری «سی بی اس نیوز» آمریکا با هیجان خاصی فریاد می‌زد: «خدای من، درست مانند فیلم‌ها! تنها فرق ماجرا این است که این صحنه‌ها همگی واقعی هستند.»

صحنه‌های حادثه روز 11 سپتامبر برای بسیاری از مردم آمریکا رخداد تازه‌ای نبود، زیرا آنها از 5 سال پیش از وقوع این حملات حداقل دهها فیلم با مضمون حمله‌های تروریستی مشاهده کرده بودند که در آنها آمریکا توسط اعراب یا مسلمانان هدف حملات تروریستی قرار گرفته بود. به همین دلیل هنگامی که گزارش‌های رسمی و رسانه‌های جریان غالب آمریکا به فاصله‌ای کوتاهی پس از 11 سپتامبر سال 2001 عامل این حمله‌ها را مسلمانان معرفی کردند، یک فرد متوسط آمریکایی کار چندان دشواری برای باور کردن رخدادی که کاملا با اطلاعات قبلی و انتظارات وی هماهنگ بودند نداشت.

والتر لیپمن، مفسر تلویزیونی انگلیسی ـ آمریکایی در کتاب تأثیرگذار خود با عنوان «افکار عمومی» (1921) (Public Opinion) به شرح اینکه رسانه‌ها چگونه با انباشتن تصاویر گوناگون در ذهن عموم مردم، باورهای آنها را مطابق میل خودشان شکل می‌دهند، می پردازد.

وی در مقدمه این کتاب در مطلبی تحت عنوان «جهان بیرون و تصاویر انباشته در اذهان ما» می‌نویسد: «تصاویر انباشته شده در اذهان انسانها ـ تصویری که آنها از خودشان، از دیگران، از نیازها و از اهداف و روابطشان دارند ـ باورهای آنها را تشکیل می‌دهند. تصاویر انباشته شده در اذهان، اغلب اوقات انسانها را به هنگام تعامل با جهان بیرون گمراه می‌کنند.»

به دیگر سخن، لیپمن معتقد است رسانه‌ها ـ به خصوص رسانه‌های تصویری ـ در ذهن افراد تصاویری انباشته می‌کنند و سپس آن تصاویر را با تفاسیری و علتهایی همراه می‌کنند که افراد را «شرطی» می‌کنند تا هر رویدادی از آن دست را با تفاسیری که به خورد دستگاه ذهنی آنها داده شده است، تعبیر و علّت یابی کنند.

هنگامی که شما بارها تصاویری از هواپیماربایی و حمله‌های تروریستی را در تصاویر تلویزیونی دیده باشید که مسلمان‌ها عامل آن بوده‌اند، در جهان خارج نمی‌توانید در برابر رویدادی مشابه منصفانه و به دور از تأثیر این القائات ذهنی عمل کنید. ضمن اینکه رسانه‌ها پس از وقوع چنین رخدادی نیز بیکار نخواهند نشست و به تقویت باورهای اولیه‌ای که در اذهان عموم شکل می‌گیرد، خواهند پرداخت.

در زیرمهمترین فنونی که رسانه‌ها با توسل به آنها اقدام به کنترل ذهن مخاطبانشان می‌کنند را بررسی خواهیم کرد.

1- هراس‌انگیزی

هراس انگیزی به استفاده از ترس و هراس برای اثرگذاری بر عقاید و رفتار دیگران گفته می‌شود. رسانه‌های غربی معمولاً در میزان خطری که موضوع مورد تهدید دارد، مبالغه می‌کنند. «تکرار» این هراس‌ها و القای این نکته که تهدید معرفی شده هر لحظه جان بشریت را تهدید می‌کند معمولاً الگوی غالبی است که رسانه‌های غربی در راستای دستیابی به اهداف مورد نظرشان دنبال می‌کنند.

 

نگاهی به یک تبلیغ تلویزیونی بحث‌انگیز که در خلال انتخابات ریاست جمهوری سال 1964 آمریکا از تلویزیون این کشور پخش شد، نیاز به هرگونه توضیح اضافی برای توضیح نحوه استفاده از این تکنیک را از بین می‌برد. این تبلیغ تلویزیونی را ستاد تبلیغاتی «لیدون بی جانسون» ـ نامزد دموکرات ریاست جمهوری آمریکا ـ تهیه کرده بود. این تبلیغ، با آنکه تنها یک بار از تلویزیون آمریکا پخش شد، به گفته کارشناسان یکی از مهمترین عوامل در پیروزی لیدون بی جانسون در انتخابات آن سال آمریکا بود.


در فیلم بالا که بهترین نمونه استفاده از هراس‌افکنی برای متقاعد کردن مخاطب است،‌ دختر کوچکی دیده می‌شود که داخل یک چمن‌زار ایستاده و تعداد گلبرگ‌های گل آفتابگردانی که جدا می‌کند را می‌شمارد. هنگامی که وی به عدد 9 می‌رسد صدای مردی شنیده می‌شود که برای پرتاب موشک شمارش معکوس می‌کند.

در صحنه بعد چشمان دختر نشان داده می‌شود که به شیئی در آسمان خیره می‌شود. دوربین به داخل زوم می‌کند تا اینکه مردمک چشم دختر کوچک، کل صفحه تلویزیون را پر می‌کند و صفحه تاریک می‌شود. تاریکی صحنه با درخشش نوری به پایان می‌رسد که با رسیدن شمارش معکوس به صفر همزمان می‌شود. ابر قارچی شکل بعدی آشکار می‌کند این درخشش ناشی از انفجار هسته‌ای است.

هنگامی که توده‌های آتش شدت می‌گیرند، صدای پرزیدنت جانسون شنیده می‌شود که می‌گوید: «اینها چیزهایی هستند که به قمار گذاشته شده‌اند: ساخت جهانی که در آن همه کودکان خدا می‌توانند زندگی کنند و یا فرو رفتن در قعر تاریکی. ما باید یا همدیگر را دوست بداریم و یا بمیریم.»

سپس صدای دیگری شنیده می‌شود که می‌گوید: «روز سوم نوامبر به جانسون رأی بدهید. اگر در خانه بمانید چیزهای زیادی از دست می‌روند.»

2- ترور شخصیت/ اعتبار زدایی از افراد و مکاتب

ترور شخصیت، همان‌طور که در زبان روزمره نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد، تلاش برای لکه‌دار کردن شهرت شخصی است که استدلال‌های خاصی درباره یک موضوع دارد. ترور شخصیت از جمله فنون سفسطه و مغالطه است، زیرا در آن به جای اینکه منطق و نحوه استدلال فرد به چالش کشیده شود، تلاش می‌شود شخصیت وی هدف حمله قرار گیرد و بر همان اساس، استدلال وی مردود اعلام شود؛ این در حالی است که از لحاظ منطقی این دو فرایند از هم مستقل هستند و حتّی فردی با شخصیت غیرقابل قبول هم می‌تواند استدلال‌هایی مطرح کند که صحیح هستند. به نمونه بحث زیر توجه کنید:

آدولف هیتلر: این سیاست مالی مناسب نیست، چون کسری بودجه خیلی بالاست.

سیاستمدار: من به حرف شما گوش نمی‌دهم، چون شما هیتلر هستید.

با آنکه هیتلر شخصیت موجهی نیست، این موضوع نباید ارتباطی با اعتبار منطقی استدلال‌هایی که مطرح می‌کند داشته باشد. رسانه‌ها گاهی از همین فن برای دستیابی به اهدافی که مدنظر دارند استفاده می‌کنند.

نمونه بارز چنین جریانی را می‌توان در فرایند رشد جریانی به نام «اسلام‌هراسی» در رسانه‌های غربی ـ و به خصوص آمریکایی ـ پس از حوادث 11 سپتامبر مشاهده کرد. در ذهن یک فرد متوسط آمریکایی که همسو با جریان‌سازی رسانه‌های جریان غالب می‌اندیشد، اسلام نوعی اندیشه سیاسی است که تعهد و تلاش اصلی‌اش تخریب آمریکا از طریق «جهاد» و اجرای قوانین «شریعت» است.

3- بلاگردانی

در این روش، هنگامی که ناامنی یا مشکلی به وجود می‌آید، رسانه‌ها تلاش می‌کنند یک فرد یا جریان یا گروه را عامل ایجاد تمامی ناملایمات و دشواری‌ها معرفی کنند. نزدیک‌ترین مورد استفاده از این فن برای شکل دادن باور عمومی مردم در سالهای اولیه به قدرت رسیدن اوباما پس از جرج بوش بود.

رسانه‌های جریان غالب آمریکا و خود اوباما در فاصله سالهای 2009 تا 2012 همواره جرج بوش، رئیس جمهور قبل از اوباما را عامل ناملایمات اقتصادی آمریکا معرفی می‌کردند. در واقع انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال جاری نشان داد، استفاده از فن بلاگردانی تا چه حد در شکل دادن باورهای عموم مردم تأثیرگذار بوده است.

نتایج نظرسنجی‌های به دست آمده از رأی‌دهندگان در انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 آمریکا حاوی نکات جالبی بود: با آنکه اکثر رأی‌دهندگان (حدود 60 درصد) می‌گفتند مدیریت 4 ساله اوباما کمکی به حل مشکلات آنها نکرده است، آنها باز هم اوباما را به رامنی که محور تبلیغاتش را اصلاح برنامه‌های اقتصادی اوباما قرار داده بود، ترجیح دادند، زیرا 60 درصد از آنها در نظرسنجی‌ها گفتند بوش عامل اصلی مشکلات آمریکا بوده است. این در حالی است که تحلیل‌های اقتصاددانان حاکی از آن بود برخی سیاست‌های اوباما نیز در مسائل اقتصادی آمریکا دخیل بوده‌اند.


در این فیلم که مربوط به سال 2009 است اوباما، رئیس جمهور قبل از خودش را در ناملایمات اقتصادی آمریکا دخیل می‌داند.

4- اشباع:

منظور از اشباع این است که یک پیام یا خبر ویژگی‌هایی داشته باشد که فرد را به گونه‌ای قانع کند که جایی برای شبهه در

دستگاه نگرش و ذهن وی باقی نماند. سه عامل می‌توانند چنین حالتی در مخاطب اخبار ایجاد کنند: تکرار شدن ایده مورد نظر، فراگیر بودن آن و غیرمتناقض بودن آن. به عبارت دیگر، پیام مورد نظر باید بارها تکرار شود، باید همه جا حاضر باشد و تمامی مفسران باید به صورتی هماهنگ آن را بگویند.

نمونه‌های استفاده از این فن در رسانه‌ها زیاد هستند، اما به عنوان نمونه‌ای از آن می‌توان به این ادعا در سال 2001 اشاره کرد که مرتب از رسانه‌های آمریکا تکرار می‌شد: صدام دارای سلاح‌های کشتار جمعی است.

در صورتی که ایده‌ای به دفعات کافی و از زبان افراد زیادی در مقام کارشناس گفته شود، آن ایده حداقل توسط قشر زیادی از مردم به عنوان حقیقت پذیرفته خواهد شد.

5- سردر گم کردن:

این فن بیشتر روی افرادی کارایی دارد که از اعتماد به نفس کمتری برخوردار هستند و خودآگاهی اندکی دارند. در این فن تلاش می‌شود بحث مورد نظر تعمداً آشفته شود و سپس طوری وانمود شود که منطق مورد نظر خللی ندارد و کسی که نمی‌تواند با آن موافقت کند، یا از بحث سر در نمی‌آورد و یا نتوانسته است سیر بحث را دنبال کند.

امروزه بسیاری از مخاطبان این رسانه‌ها چنین می‌پندارند که با استفاده از برنامه‌های این رسانه‌ها به دنیایی پر رمز و راز پا گذاشته‌اند و بنابراین گاه ممکن است از رسانه‌ای که اخبارشان را از آن می‌گیرند، دفاع هم بکنند.

از سوی دیگر، آنها گاه می‌گویند اکثر مردم مانند آنها فکر می‌کنند و این موضوع را دلیلی برای صحّت باورهایشان می‌دانند. با این حال، «کینثیا پلاز» ـ تحلیلگر پایگاه خبری آلترنت ـ نظر جالبی درباره میران قابل اعتماد بودن صحّت اخبار رسانه‌ها بر مبنای تعداد مخاطبانشان دارد؛ او می‌گوید: «اینکه اکثر مردم مانند من فکر می‌کنند، بنابراین فکر من درست است را تا آنجا می‌توان پذیرفت که بدانیم شرکت رسانه‌ای مردوخ بیش از تمامی رسانه‌های خبری دیگر مخاطب داشت.»

وی می‌افزاید: «اینکه تعداد زیادی از مردم چیزی را باور دارند، لزوماً دلیلی بر صحّت آن نیست، بلکه نشانه‌ای است که آن ایده یا خبر بازار خوبی پیدا کرده است.»



آیین دانایان 10 ::: یکشنبه 91/8/14::: ساعت 12:0 صبح


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 18
کل بازدید :19535
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
>>لوگوی دوستان<<
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<